متن روضه امام حسن علیه السلام

متن روضه امام حسن علیه السلام

متن روضه ی امام حسن مجتبی علیه السلام-حاج حمید بهاری

در فضای كوچه آه مجتبی پیچیده بود

چادر ِ خاكی به زیر دست و پا پیچیده بود

تو رو به خدا سادات گوش خودشون رو بگیرند نشنوَن، آخه روضه مادر خوندن جلوی اولاد سخت ِ.

آنقدر گویم ز ظلم آن جنایتكار پست

ضربت سیلی صدایش در فضا پیچیده بود

بخدا الان اینجا به شما بگن:یه زن و بیرون مجلس دارن میزنند،همه میرید بیرون میگید:نامرد آدم با زن طرف نمیشه،تا افتاد بی بی رو زمین، امام مجتبی اومد زیر بغل مادر و گرفت، بلندش كرد،تا چشمش افتاد به چشم مادر،می دونی مادر چی گفت؟

مادرم گفت:حسن بر دلم آذر نزنی

حرفی از قصه ی امروز به حیدر نزنی

دید حالش منقلب ِ گفت:سریع برو داداشم رو خبر كن،بگو داری بی داداش میشی،زینبم رو هم خبر كن اما آروم آروم،نكنه به زینب یه دفعه بی هوا بگی، ابی عبدالله سراسیمه اومد،امام حسن داره از حال میره،سر رو گذاشت روی زانوش اینقدر اشك ریخت،آروم آروم امام حسن چشمش رو باز كرد،اما اینقدر حسین گریه كرد،امام حسن فرمود:

حسین گریه نكن آشنا رسید

آخر اجل به داد غریبی ِ ما رسید

چشم انتظار بودم و دیدی مادرم

آخر برای بردن غم نامه ها رسید

همچین كه داشت حرف می زد یه وقت دید در باز شد،زینب اومد تو

بس كن حسین زینبم از راه آمده

آی مردم برا امام حسن بلند بلند گریه كنید،آخه بعضی ها میگن:حسن گریه كن نداره،بخدا مادرش اینقده دعاتون میكنه، میگه:دلِ من ِ پهلو شكسته رو شاد كردید.

بس كن حسین زینبم از راه آمده

این تشت را نبر كه به غم مبتلا رسید

 هر چی گفت:دید ابی عبدالله آروم نمیشه،فرمود:حالا كه می خوای گریه كنی بذار برات روضه بخونم.

بگذار روضه های مگو را بگویمت

از آن غروب تلخ كه شام عزا رسید

با مادرم كه یاس تر از هر فرشته بود

رد میشدیم تا که به ما بی حیا رسید

دیوار سنگ سطح زمین سنگ كوچه سنگ

نامرد سنگ با دل ِ سنگی به ما رسید

دستی سیاه از سر ِ من بی هوا گذشت

دستی به روی مادرمان بی هوا رسید

گفت:زیر بغل مادرم و گرفتم گفتم:بیا بریم،گفت:حسن جان تو بگو از كجا بریم،رسید در ِ خونه،امیرالمومنین فرمود:فاطمه جان چی شده؟فرمود:هیچ چی. گفت:فاطمه جان هیچ چی؟ فاطمه جان:

اگر چه ضرب سیلی را ندیدم

ولیكن من صدایش را شنیدم

************************
متن روضه ی امام حسن مجتبی علیه السلام-سید مجید بنی فاطمه

سنگ نگین اگر بتراشم برای تو

باید كه از جگر بتراشم برای تو

طوف سرت به شیوه ی حجاج جایز است

پس واجب است سر بتراشم برای تو

اكنون كه در ملائكه كس فُطرُست نشد

من حاضرم كه پر بتراشم برای تو

از اصفهان ضریح برایت بیاورم

یك گنبد از گوهر بتراشم برای تو

باشد كه من به سوی تو آزاد رو كنم

از چوب ِ سرو در بتراشم برای تو

صد فرش دستباف برایت بگسترم

گلهای سرخ و تر بتراشم برای تو

بر مرقد تو لاله ی عباسی آورم

فانوسی از قمر بتراشم برای تو

از والدین ، خادم درگه بسازمت

قربانی از پسر بتراشم برای تو

چون محتشم كه شعر برای حسین گفت

من شعر بر حجر بتراشم برای تو

***

كریم كاری به جز جود و كرم نداره

آقام تو مدینه است ولی حرم نداره

همیشه غم نصیبی

بی یار و بی حبیبی

الهی من برات بمیرم

تو خونه ات هم غریبی

غربت امام حسن از مجلسش معلومه، حالا یه حسین بگو ببین چی میشه،می خوای بگم؟

غریب اونی ِ كه سر به بدن نداره

آقام رو زمین ِ ولی كفن نداره

***

آیا شده بال و پرت آتش بگیرد

هر چیز در دور و برت آتش بگیرد

 آیا شده بیمار باشی و نگاهت

از نیش خند همسرت آتش بگیرد

 آیا شده یک روز گرم و وقت افطار

آبی بنوشی حنجرت  آتش بگیرد

 آیا شده تصویری از مادر ببینی

تا عمر داری پیکرت آتش بگیرد

***

 همچین كه زهر رو خورد جیگرش آتیش گرفت گفت:دیگه راحت شدم،دیگه چشمم به اونی كه تو كوچه غلاف به بازوی مادرم زد نمی افته، به عبدالزهرا یكی از نوكرا و ذاكرین قدیمی در عالم رؤیا امام حسن فرمود:عبدالزهرا ازت یه گله دارم. گفت:آقا من كه نوكر شما هستم، عبدالزهرا چرا روضه ی من رو نمیخونی؟ آقا امشب تو حرم برادرتون ابی عبدالله روضه ی شما رو خوندم. بگو ببینم چه طور خوندی؟ آقاجان گفتم:شما رو زهر دادن،مثل مار گزیده به خودت می پیچیدی،تشتی رو طلب كردی، پاره های جگرت بالا اومد، خواهرت زینب به سر و صورت زد.عبدالزهرا نه اینها روضه ی من نیست، اینها حسن رو نكشته، روضه ی من و هر وقت خواستی بخونی بگو: سن و سالی نداشتم، دستم به دست مادرم بود، تو كوچه داشتیم می اومدیم،یه نامردی جلومون رو گرفت،هی اون جلو جلو اومد مادرم عقب عقب رفت، عبدالزهرا:*

دستی غرور کودکی ام را شکسته است

دستی که روی مادرمان را کبود کرد

یه طوری به مادرم زد دیدم دیگه راه نمیتونه بره. یا زهرا..........


************************
متن روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام- حاج سیعد حدادیان


اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ،،بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللهُ، مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا.

گفتا شنیدم سلامت نمی كنند

گفتا مگو جواب سلامم نمی دهند

تو مثل اهل مدینه زمن مگردان رو

كه فارق از دو جهانم به یك كلام كنی

دربهشت كنی باز و زود می بندی

چه می شود نگه نیمه را تمام كنی

***

نور خدا نخله ى سینا، حسن

هوش ربا، از دل موسى حسن

نغمه ى داوود از او پُر ز شور

راز شفا بخشى عیسى حسن

یاسمن سرو قد سبز پوش

سیم تن گلرخ زیبا حسن

هر دو به عرش عظمت گوشوار

سرخ حسین آمد و خضرا حسن

فرق حسین است و حسن حرف یاء

این حسن است، آن دگرى یا حسن

***

سبط نبی،نجل علی،حبل خدایم

بنیانگذار نهضت كرب و بلایم

در عرصه ی پیكارها بی یار ماندم

یاران همه رفتند و با اغیار ماندم

***

بی خود نبود شب عاشورا دل زینب گرفت،گفت:حسین جان این اصحابت رو امتحان كردی؟گفت:زینب جان این اصحابم تا آخرین قطره ی خون پای من ایستادن،چرا این سئوال رو میكنی؟آخه از حسنم خاطراتی دارم.به علامه ی طباطبایی گفتند:چرا صلح كرد امام حسن؟فرمود:حسین هفتاد و دو تا داشت، حسن نداشت. بابا امام حسین اومد نماز بخونه،حبیب،سعید ایستادند،یكی هیفده تیر،یكی سیزده تیر خورد،خم به ابرو نیاوردند،امام حسن تو خیمه ی فرماندهی مشغول نماز بود،سجاده رو از زیر پاش كشیدند،چنان به ران مبارك خنجر زدند استخوان معلوم شد،بمیرم برا غریبیت آقاجان.

***

فرزند حیدر را سر سازش كجا بود

این صلح آغاز قیام كربلا بود

من جنگ صفین و جمل را قهرمانم

من یكه تاز ِ سرفراز ِ نهروانم

***

ضربات امیرالمؤمنین بكر بود، یه ضربه می زد كارو تموم می كرد، یه نفر رو دو بار زده،اول زد پاشو قطع كرد،بعد هم رو سینه نشت،علتشم شاید این باشه كه اسم باباشو آورد،گفت:من با بابات رفیقم علی،اول پا رو زد شاید ایمان بیآره.....یه نفر دیگه ام بود این جوری ضربه می زد اونم امام حسن بود،دویست نفر گارده حفاظت از جمل اند،همه نیزه دار،این دویست نفر یه گردان ویژه اند،امیرالمؤمنین علیه السلام به محمد حنفیه فرمود:میری كار این گردان رو به هم می ریزی و كار و تمام میكنی،گفت:لَبَّیكَ یا اَبتا،تاخت،تاخت،نیزه دارها یه عده نشسته یه عده ایستاده،یه عده سوراه،رسید به گارد اینها برگشت،امیرالمؤمنین عصبانی شد،گفت:بابات منم اما این ترس رو از من به ارث نبردی،این ترس ارث مادرت بود.اَینَ الحسن. لَبَّیكَ یا اَبتا،فرمود:برو كارو تموم كن،امام حسن تاخت،این شمشیر داره می چرخه،نیزه دارها نگاه كردند،هیبت امام حسن رو دیدند،فرار كردند،همه فرار كردند،زد شتر رو پی كرد،تو كجاوه دست اون رو گرفت،گفت:كیه به حریم نبوی وارد شده،امام حسن گفت:محرمتم،بیا پایین،امیرالمومنین می فرمود:جانم حسن،یه هیبتی داشت،یا امام حسن زود پیرشدی،امام حسن فرمود:ما بنی هاشم زود پیر میشیم. نه آقا از همه ی بنی هاشم زودتر پیر شدید،فرمود:من بچه بودم یه منظره ای دیدم تو كوچه....

***

یافتم در گذر راهبری

از شه تشنه تو مظلوم تری

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

***

آخه سر از تشت افتاد،اومد جلو،اولین بار بود رباب از زینب جلو زد،سر رو برداشت، داره پیشونی رو می بوسه،حضرت زینب سلام الله علیها تعجب كرد،رقیه هم داره می بینه،بابا به همه رسیدی،نوبت من كی می رسه،شب تو خرابه بی بی زینب فرمود:رباب عاشورا داداشم داشت می رفت همه به خط شدیم برا دست بوسی،تو یه گوشه ایستادی نیومدی،اون روز اونجور،امروز اینجور،گریه كرد،خانم جان اون روز به خودم گفتم:تا زینب هست تو كی هستی،اما دعا كردم یه بار دیگه پیشونیه پسر پیغمبر رو ببوسم،امروز خودم دیدم سر خودش اومد

***

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

***

اربعین سه روز موندند، می خوان برگردند،زین العابدین فرمود:عمه جان،اگه بمونیم همه مثل رقیه میشن،بی بی فرمود:چشم بریم. همه سوار شدن دیدن یه نفر كنار قبر ابی عبدالله،اومدند دیدن رباب ِ، خانم جان میشه من اینجا بمونم.

***

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

لیک دلها همه غم پرور تو

که بود قاتل تو همسر تو

***

یه نگاه كرد امام حسن دید همسرش ظاهری هم شده داره گریه میكنه،آقا كرم رو ببین،فرمود:از اون راه فرار كن، دست زینب بهت نرسه،راه فرار به قاتل نشون داد،فردا قیامت مگه میذاره مارو جهنم ببرند،فرمود:دلی كه برا حسنم بسوزه فردا قیامت نمیذارن بسوزه،چشمی كه برا حسنم گریه كنه،فردای قیامت گریون نمیشه،پایی كه قدم برداره برا زیارت حسن،در صراط نمی لرزه،اربعین حدود بیست میلیون كربلا بودند،الان بقیع چه خبره؟یه دعا كنم:

***

ای كاش شبیه اربعین امسال

راه حرم فاطمه هم باز شود

كی میگن بیایید برید راه حرم امام حسن هم بازشده؟

داد این گنبد وارونه ی پست

دو زن خائنه را دست به دست

آن یك از زهر جفا قلب تو سوخت

وین به تابوت تن پاك تو دوخت

اربابتون تو بقیع نشت رو زمین،بعضی تیرها گیر كرده،تیر می خواد بره راحت تر فرو میره،وقتی می خواد بیرون بیاد غوغاییه.

من دل خسته غریب وطنم

پاره ی قلب پیمبر حسنم

نگذارید بداند زینب

زچه گلگون شده رنگ كفنم

تیر هم گر بدنم را بدرید

ببریدم ولی آهسته برید

***

حسین جان عباس شمشیر نكشه...هر كی دلش می خواد بین امام حسن و امام حسین باشه، محضر پیغمبر و علی برسه بلند بگه: یا حسن...

فرمود كنیزها تشت بیارید،یه ملحفه ای رو سر انداخت، همین جور خون دل داره می ریزه، ناله دارها،خبر به زینب دادن،همچین كه صدای پای زینب رو شنید، فرمود:این تشت رو ببرید، تشت رو دارن می برن،لب ها رو پاك می كرد،چشم زینب افتاد دید گوشه ی لب ها خونیه. خدایا این ماه صفر دو تا تشت نشون زینب دادند،.

اندر اینجا قلب زینب خسته بود

اندر آنجا هر دو دستش بسته بود

از لب لعل حسن خون می چكید

خورد لب های حسین چوب یزید

اینجا باز اباالفضل،حسین بودند زیر بغل زینب رو بگیرند، اما بمیرم دست بسته زینب رو آوردنش مجلس یزید،دید چوب بالا می ره...

آن روز مرگم را به چشم خویش دیدم

كز مادرم عجل وفاتی را شنیدم

ای كاش جای محسنش من مرده بودم

ای كاش من سیلی زدشمن خورده بودم

...

ای كه میگی به روضه خون

روضه ات رو اینجوری نخون

منم میگم با دل خون

خدا كنه دروغ باشه

میگن كه گوشواره شكست

میگن روی زمین نشست

مونده هنوز یه جای دست

خدا كنه دروغ باشه

***

اومدند بیرون از مسجد،امام حسن دستش تو دست مادر ِ،هی میگه جانم مادر،راهشون رو گرفتند،بی بی دست امام حسن رو فشار داد،یعنی حسنم،امروز كربلای توست،عالم تو دست توست، اما امروز روز صبر ِ.

 میگن:این كه یه دست زد،یه سیلی زد غلط ِ،یه نگاه كرد این طرف از علی خبری نیست،یه نگاه كرد اون طرف از علی خبری نیست،با دو دست از دو طرف آنچنان زد تو صورت بی بی ِ دوعالم، دیگه چشم ها خوب نمی دید،دیگه گوش ها آسیب دیده،وقتی افتاد رو زمین، امام حسن زیر بغلش رو گرفت،وای مادرم،مادرم.یه روز فضه اثاثش رو جمع كرد،امیرالمؤمنین فرمود:تو هم می خوای مارو تنها بذاری،بقچه اش رو زمین گذاشت شروع كرد گریه كردن،بابا منم كنیزش بودم،می خوام گریه كنم،جلو شما كه هیچكی نمیتونه گریه كنه، تا شما نیستید،حسین گریه میكنه،زینب گریه میكنه،دو سه كلمه حرف می زنم آروم می گیرند، اما من دارم از گریه ی حسنت دق می كنم،هرچی میگم:خواهرت دق مرگ میشه،حسین داره می میره،بابات اذیت میشه،هی میگه:فضه تو كه نبودی،نبودی،حسین هم ندید،زینب هم ندید،اونی كه من دیدم حالا حالاها باید گریه كنم...

************************
متن روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام- حاج محمد رضا طاهری


دولت این است كه یك لحظه گدای تو شوم

كی دهد دست كه خاك كف پای تو شوم

كم از آنم كه كنم از سر كوی تو عبور

باز دادی رهم ای من به فدای تو شوم

باهمه زشتی و آلودگی و  روسیهی

باورم بود كه مشمول دعای تو شوم

میدونستم اگه من تو رو فراموش كنم،تو منو یادت نمی ره،سید بن طاووس میگه:تو قنوت نماز حجت بن الحسن(عج)،دیدم آقا تو سرداب مقدس داره نماز می خونه،مضامین قنوتی كه داره می خونه،اینه، (خدایا،بعضاً از محبین ما هستند،آلوده می شن،گناهی انجام میدن،خدایا گنهكاران از محبین مارو به من مهدی ِ فاطمه ببخش). خیلی خجالت داره ،یعنی من مشغول گناه بودم،اما آقام داشت برام دعا می كرد،آقا می فرمود: این گریه كنه حسین ماست.این گریه كن مادرم زهرا ست.

ای خوشا آن دولت بیدار كه در نیمه شبی

دیده بر نهم و خواب نمای تو شوم

دوست دارم  كه غبار سر كویت گردم

به امیدی كه هوایی به هوای توشوم

***

یابن الحسن......... هركی آرزو داره همچین ایامی روزیش بشه مدینه ، بخواه آقا برات امضا كنه، یابن الحسن..........

دو ماه داری برای ابی عبدالله اشك میریزی، یه بزرگ میگفت:اگه دو ماه برای امام حسین خوب گریه كنی،بهت اجازه میدن برا امام حسن اشك بریزی. اجازه بدید من از زبان خود امام مجتبی برات روضه بخونم.گفت: عبدالزهرا خیلی وقت ِ، روضه ی ما رو نمیخونی.عبدالزهرا،نوكر خوب،با سابقه ی ابی عبدالله،كربلا دفن شده،خوشبحال اون نوكری كه سرانجامش حرم حسین خاك میشه. آقاجان:من یه عمری است روضه خون شما هستم،مگه روضه شما اینایی نیست كه به ما رسیده؟آقاجانم شمارو مسموم كردند،جیگر نازنین شما پاره پاره شد،بدن نازنین شما رو تیربارون كردند؟فرمود:عبدالزهرا اینها همه روضه های منه،درست میگی،خوبم خوندی،اما روضه ی ما اهلبیت اون لحظه ای بود، كه هنوز بدن جد ما پیغمبر رو زمین بود،یه عده اومدند در خونه ی مارو آتیش زدند،عبدالزهرا جلو چشم ما مادرمون رو زدند.

***

حلقه زد یاد تو در چشم زخون تر مادر

جانم از غصه به لب آمده دیگر مادر

لحظه لحظه همه ی عمر غریبی دیدم

در وطن نیز شدم بی كس و بی یاور مادر

خیری از هیچ كس بر من ِ تنها نرسید

نه زبیگانه نه همسایه نه همسر مادر

***

بابا هركسی هر دردی داشته باشه،اگه نتونه به هیچكی تو این اجتماع بگه،میگه میرم شب خونه،درد و دلم رو به همسرم میگم،یه مقدار آروم میشم،ای وای از اون موقعی كه همسر آدم بیگانه باشه، بیگانه كه می اومد، نمی فهمید، یه عمری تبلیغات بر علیه امام حسن كرده بودند،می اومد هر چی از دهنش در می اومد به امام حسن میگفت، ازشام اومد همتون شنیدید،آقایی كه با دشمن اینطور معامله میكنه، امروز تو رو دست خالی از اینجا رد میكنه، گذاشت همه حرفاشو زد،گفت:بگو،بذار سبك بشی،هی ناسزا گفت، دور و بری های آقا، اصحاب،اونایی كه یه خورده با آقا خوب بودند، تمام یاران امام حسن رو معاویه یه شب ِ خرید، برا معاویه یه نانجیبی نوشت: اگه امام حسن رو بخوای،فردا دست بسته تحویلت میدم، ابی عبدالله هفتاد و دو یار داشت، شب عاشورا فرمود:بهتر از اینهاتو عالم دیگه كسی پیدا نمیشه،اما رئیس سپاه امام حسن گفت:معاویه می خوای امام حسن رو دست بسته بیام تحویل بدم، آقا اینقدر امنیت نداشت تو نماز زره تنش می كرد، رفقا تو نماز اومدند سجاده از زیر پای آقا كشیدند، این مال بیگانه بود،همسایه هم كه می اومد،به آقا اینجوری سلام می داد، السلام علیك یا مُذِلَ المؤمنین،این سلام كردن همسایه ها بود،آی كسی كه مؤمنین رو ذلیل كردی.

***

زهر حالا شده،هم راز دل پر دردم

دارم از درد فقط لرزه به پیكر مادر

دور من زینب و عباس و حسین جمع شدند

كاش تو هم بودی دم بستر مادر

حالا كم كم روضه هایی كه امام حسن دوست داره داریم بهشون می رسیم.

داغ های تو مرا از نفس انداخت ولی

نمی افتد ز لبم ناله ی مادر مادر

می خوای امام حسن رو یاری كنی،راهش همینه،بگی:مادر،مادر مادر....

نیستی تا كه ببینی شبیه تو شدم

دامنم پر شده از لاله ی پر پر مادر

جگرم مثل در خانه ی مان شعله ور است

اگه یه كسی بسوزه داد میزنه،فریاد میزنه،اما این آقا دیگه جونی در بدنش نمونده كه بخواد داد بزنه،اگه بخواد بگه سوختم یه طوری میگه كه فقط اونایی  دور بستر جمع شدن بشنوند

جگرم مثل در خانه ی مان شعله ور است

سوختم به دادم برس آخر مادر

امشب پا به پای من بیایید،امام حسن گریه كن نداره،می خوای گریه كنی بسم الله:

دست و پا می زنم و روی زمین می غلتم

مثل افتادن تو در بر حیدر مادر

***

با هجوم غم به كی بگم یه روز خوش توی دنیا ندیدم

ای مدینه من جای كفن رو خودم چادر خاكی كشیدم

بارونه غصه و غم بی امونه، مزار مادر من بی نشونه

بیاد فاطمیه گریه ها م می خونه:مادر،مادر،مادر

***

دیدمت موقع پرواز كسی سنگت زد

نقش دیوار شدی مثل كبوتر مادر

شدت ضربه مگر با گل روی تو چه كرد

غرق خون بود چرا گوشه ی معجر مادر

***

باز در و دیوار، آخر كار ،خدایا این دلم و می سوزونه

با بی كسی هام،دیده چشام، چادر خاكی شده پر خونه

رفتن از مدینه آرزومه، بغض مغیره خدا تو گلومه

دیدم تو هر كوچه با خنده روبرومه

مادر،مادر،مادر

***

همه دور بستر دارند گریه می كنند،زینب و دید داره اشك می ریزه،عباس و دید سر به دیوار گذاشته،اما تا نگاش افتاد به حسین، گفت:داداش چرا داری گریه میكنی؟گفت:چرا گریه نكنم؟ داداش خوبی مثل تو رو دارم از دست میدم، گریه نكنم؟ گفت:حسین جان بیا،آروم در گوشش گفت:لایوم كیومك یا اباعبدالله، حسین تو گریه نكن، حسین تو گریه نكن داداش خوبم،اگه من تو غربت دارم جون میدم، یه طرف بسترم زینب ِ،یه طرف عباس ِ، یه طرف تو، داداشای دیگه،ام كلثوم، همه دور بسترم جمع اند، من بمیرم برا تو داداش، اون لحظه ی آخر یه نفر نیست سر تو رو روی دامن بگیره،گفت:حسین كسی نیست سر تو رو از روی زمین برداره ،باید بگیم آقاجون نبودی،اون لحظه ی آخر فقط زینب بود، نه كسی نبود سرش رو از روی زمین برداره، عمه ی سادات نگاه كرد، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ.حسین.....

************************
متن روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام- سید مهدی میرداماد

 

صفر تمام شد و طی نشـد عزای حسن

هزار حیف که شد زهرکین جزای حسن

 بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت:

 که ماهیان همه گرینـد از بـرای حسن

***

ای ماهی ِ دریا برایت گریه كرده

پیغمبر و زهرا برات گریه كرده

***

 بـه حشـر بـا گـل لبخنـد می‌شـود محشور

 خوشا کسی که کُند گریه در عزای حسن

اصلاً محاله اسم امام حسن بیآد یه اسم دیگه نیاد،چه اسمی؟

  کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است

 به روز حشر شهادت دهد خدای حسن

هنـوز بـر بـدنش زخـم‌ تیرهــا پیــداست

 هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن

ز بـس بـه پیکـر پاکش نشست تیـر ستـم

 به روی شانه، بدن گشت نی‌نوای حسن

***

بابا،پیغمبر با اون مقام، لولاك لما خلقت افلاك،با این عظمت،چه جوری تشییع كردن پیغمبرو؟چه جوری بدنش رو برداشتند؟تا حالا فكر كردی؟پیغمبر رو شبانه بردند خاك كردند. یكی یه دونه دخترش رو شبانه برد علی،چند نفر بردند؟این همه پیغمبر گفت:فاطمه پاره ی تن منه،هفت نفر.امیرالمؤمنین رو شبانه بردند، باز برای تشییع فاطمه هفت نفر بودند،اما علی رو چهار نفر،فقط حسنین موندند،تنها بدنی كه روز تشییع شد، ای كاش بدن امام مجتبی رو هم شبانه می بردند،حضرت زهرا سلام الله علیها،یه روز به امیرالمؤمنین گفت:علی جان، من نگرانم.نگران چی هستی خانم جان؟علی جان تابوت های مدینه،دیواره نداره،علی جان حجم بدنم پیداست،نمی خوام نامحرما حجم بدنم رو ببینند،امیرالمؤمنین تابوت ساخت،دیواره داشت خیال فاطمه راحت شد،یه جمله بگم،كاش یه دونه هم برا حسنت می ساختی،وقتی از بالای پشت بام تیراندازها تابوت رو هدف گرفتند،اگه تابوت دیواره نداشته باشه،تیر مستقیم به بدن میره،هفتاد تا تیر به این بدن،لااله الا الله،با این بدن چه كردند؟فقط همین رو بگم:وقتی ابی عبدالله تیر بیرون میكشید،كفن،پاره پاره شد،بدن پاره پاره شد.می خوام بگم:یا زهرا،بدن حسنت، جنازه ی اما حسن مجتبی،بدن بی جان،هفتاد تا تیر خورد،ما می خواهیم عالم رو زیر رو كنیم،بدنی كه جان نداشت،اما حسینت هنوز داشت نفس میكشید،حسین... من روضه ام رو میخوام از زبان امام بخونم،می خوام حقش رو ادا كنی،برت میگردونم خطبه ی زین العابدین،كلام امام ِ،یه جایی تو مجلس اون ملعون،امام سجاد وقتی خطبه خوند،اول جد اولش رو معرفی كرد،بعد جد دومش رو معرفی كرد،بعد مادرش رو معرفی كرد،تا گفت:انا بن فاطمه، اونجا یزید ملعون به مؤذن گفت:بلند شو اذان بگو،تا رسید مؤذن به اسم پیغمبر،تا گفت:اشهد ان محمد رسول الله،زین العابدین بلند شد عمامه شو زمین زد،گفت: این محمد كه میگی، جد توست یا جد من؟ اینجا همه ی مقاتل میگن:یزید از جلسه رفت،فرار كرد،نتونست بمونه.من با اینجا كار دادم،وقتی این ملعون رفت،انگار امام سجاد راحت شد،انگار سبك شد،اینجا چند تا جمله داره،پدرش رو معرفی میكنه،یكی از جملات اینه،رسید به جمله، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ،من پسر اون كسی ام كه تو گودال قتلگاه، هنوز زنده بود،یه نفر با نیزه،یه نفر با شمشیر،یه نفر با سنگ،پیرمردها میومدند،یكی با چوب می زد،یكی با عصا می زد،اینقدر زدنش،ای حسین......بگو حسین،نفست بگیره،كربلاتو امام حسن بده،ای حسین.....

************************
متن روضه امام حسن مجتبی علیه السلام- حجت الاسلام دكتر رفیعی



السّلامُ عََلَیكَ یَا اَبا مُحَمَّد ٍ یَا حَسَنَ بْنَ عَلی

امروز می خواهم دو سه جمله، روضه ی امام مجتبی علیه السلام بخوانم. امام حسن علیه السلام خیلی مظلوم بود در مظلومیتش همین بس كه هنوز كودك بود،پنج سال بیشتر نداشت جلوی چشمش به زهرای مرضیه سلام الله علیها جسارت شد.خودش چهل سال بعد از این حادثه فرمود: «یا مُغَیره أنتَ الَّذی ضربتَ فاطمة بِنْتَ رَسُول الله صلی الله علیه وآله و سلم حتّی أَدْمیتها » 1 تو جز كسانی بودی كه كه مادرم زهرا را زدی تا از بدنش خون جاری شد و مجروح شد . ظلمی به او شد كه چهل سال بعد از این قضیه وقتی مغیره را می بیند گریه می كند.دنبال مادر راه افتاد، مادر میخواست راجع به فدك صحبت كند و قباله ی فدك را بگیرد. هنگام برگشت امام شاهد سیلی خوردن مادر بود. 2

ای كاش من حسن را با خود نبرده بودم

در پیش چشم كودك سیلی نخورده بودم

خیلی سخت است فرزند نتواند عكس العمل انجام دهد و سن او اقتضا نكند،ببیند شخصی به مادرش جسارت می كند،سیلی می زند،نگاه كند و اشك در چشمانش حلقه بزند و گریه كند. سال ها این درد در سینه ی امام حسن علیه السلام بود. مظلومیت امام حسن علیه السلام از روزی كه مادرش بین در و دیوار قرار گرفت شروع شد. یك روز آمد مسجد دید بابایش دارد میان خون خودش می غلطد،صدا زد یا ابتا! این چه حالتی است؟ یك روز هم به دهان طبیب چشم دوخته بود و طبیب گفت: پسر بزرگ آقا شما هستید؟ به بابایت بگو دیگر وصیت كند او توان ماندن ندارد. یك روز هم وقتی صلح كرد در كوچه های مدینه به امام جسارت كردند و گفتند:« یا مذِّل المؤمنین» توهین ها كردند. خانه هم كه می آمد دختر اشعث در خانه بود،همان كسی كه به امام زهر نوشاند. وقتی امام مسموم شد. 3 بچه های صغیری داشت، عبدالله بن حسن شش ماهش بود، قاسم بن الحسن علیه السلام سه سالش بود، خیلی سخت است برای یك مرد كه بچه های كوچك دور بستر مرگش بنشینند؛ اما عزیزان من! برادران و خواهران! كسی كه یك زندگی سخت داشته باشد،درد مریضی بكشد،مشكلات داشته باشد،وقتی از دنیا برود ، اگر با شكوه تشییع گردد و مردم احترام و عزتش كنند و مراسم خوبی برایش بگیرند یك مقدار بچه هایش آرام می شوند و می گویند: پدرمان سختی كشید اما بدنش با احترام دفن شد. دل ها بسوزد برای امام حسن علیه السلام كه این قضیه هم اتفاق نیافتاد. جلوی چشم قاسم بن الحسن علیه السلام ، جلوی چشم عبدالله بن الحسن ، جلوی عباس و جلوی چشم امام حسین علیه السلام كه یك عمر با هم بزرگ شده بودند ، یك عمر با هم زندگی كرده بودند،یك وقت ببیند،چوبه های تیر بر بدن مقدس امام علیه السلام نشست 4

غربت آن است كه بعد از مردن

آتش تیر ببارد بر بدن

آتش تیر چو افروخته شد

كفن و جسم به هم دوخته شد

امام حسین علیه السلام كنار بدن نشست ، تیرها را از بدن بیرون آورد. برادرم! غارت زده آن نیست كه مالش را می برند، غارت زده منم كه با دست خودم داداشم را میان قبر گذاشتم.5

وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ . 6

1-الاحتیاج،ج1،ص278

2-فضایل و سیره ی حضرت فاطمه سلام الله علیها در آثار علامه حسن زاده آملی،ص54

3-مقتل فلسفی،ص47

4-سوگنامه آل محمد،ص 63

5-سوگنامه آل محمد ص 64

6-سوره ی شعراء،آ یه ی 277

 منبع كتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص53-51

************************
متن روضه امام حسن مجتبی علیه السلام- حجت الاسلام دكتر رفیعی
                  

امروز می خواهم دل هایتان را روانه كنم قبرستان بقیع برای غریبی امام حسن مجتبی اشك بریزید و آن آقایی كه مظلوم بود؛مظلوم زیست،و مظلوم تشییع شد.امروز هم قبرش مظلوم است.در زندگی امام حسن،مظلومیت موج میزند.كسیكه زنش به او خیانت كند،از این مظلومیت بالاتر؟!كسی كه یاران خودش به او خیانت كنند. در مدائن درون خیمه ی ایشان ریختند،پای امام را مجروح كردند خون جاری شد. اباعبدالله و اباالفضل وكسانی كه آنجا حضور داشتند،بلافاصله پای امام را بستند و او ا از خیمه بیرون آوردند،مظلومیت از این بالاتر؟! یاران خودش به او پشت كردند،وقتی عبیدالله بن عباس به امام پشت كرد و به معاویه پیوست، امام چقدر متأثر شد.یك،یك فرماندهان و یاران پشت امام را خالی كردند. این از یارانش، و آن هم از همسرش.بعد از آن كه حضرت ازكوفه به مدینه آمد،بعضی ها كه رد می شدند به آقا سلام نمی كردند،بعضی ها جواب سلامش را نمی دادند،بعضی ها به او می گفتند:یا مذلّ المؤمنین. از شام می آمدند رو در روی امام می ایستادند،به او فحش می دادند و ناسزا می گفتند. در مجلسی كه نشسته بود خطیب،منبر می رفت به پدرش امیرالمؤمنین جسارت می كرد.گاهی امام اشك می ریخت و از مجلس بلند می شد،و گاهی مقابله می كرد. قدرت در دست معاویه افتاده بود.قبل از این،بیست سال فرماندار بود و اكنون خلیفه ی مطلق شده و قدرت را قبضه كرده است.مدینه دست اوست،سایر بلاد دست اوست. و امام در این شرایط سخت مظلوم بود. امروز هم قبرش در قبرستان بقیع بدون هیچ شمع چراغی است.لذا پیغمبر فرمود:هر چشمی كه برای حسنم بگرید،قیامت گریان نخواهد بود.1 از زهرای مرضیه هم نقل شده كه به بعضی از ذاكران اهلبیت فرموده است:چرا از حسنم یاد نمیكنید؟چرا برای حسنم شعر نمی خوانید؟. برای حسن،حسین گریه كرده است،حسین برایش شعر گفته. همه ی روضه خوان ها برای امام حسین روضه خوانده اند،امام امام حسین برای امام حسن روضه خواند و اشك ریخت. وقتی كنار بدنش نشست و لخته های خون برادر را در طشت دید،شروع كرد به اشك ریختن و گریه نمودن. امام حسن علیه السلام چشمانش را باز كرد،گفت:برادرم تو گریه نكن،لایومَ كَیَومِك یا اباعبدالله،حسین جان تو برای من اشك نریز،گریه كنان عالم باید برای تو اشك بریزند و گریه كنند.2 وقتی بدن مقدسش را كنار قبر پیامبر آوردند،جلوی اباالفضل العباس و امام حسین بدن را تیر باران كردند.3 عكس العمل هم نمی شود نشان داد،خودش سفارش كرده بود.4امام حسین علیه السلام فرمود: كسی شمشیر نكشد،بدن برادرم را به قبرستان بقیع ببرید. بدن را به قبرستان آوردند،شروع كرد روضه خواندن:فَلَیْسَ حَریباً مَنْ اُصیبَ بمالِه، غارت زده آن نیست كه مالش را می برند، غارت زده منم كه با دست خود،برادرم را داخل قبر گذاشتم.آه ،یك یك چوبه های تیر را از بدن امام حسن علیه السلام بیرون كشید. داداشم، دیگر چگونه در بین مردم ظاهر شوم،داداشم،دیگر چگونه خود را بیارایم، فَلَیْسَ حَریباً مَنْ اُصیبَ بمالِه و َلكِنَّ مَنْ واری اَخاهُ حَریبٌ.5 امام حسین علیه السلام وارد قبر شد و بدن را داخل قبر گذاشت. صورت امام حسن را روی خاك قبر گذاشت. آقا جان،برادر شما با همه ی اذیت هایی كه شد،كفن شد و به خاك سپرده شد،اما دل ها بسوزد برای خود شما كه صورت روی خاك كربلا گذاشتی، وَضَعَ خَدَّهُ عَلی الأرض ِ و َالتُّراب.

1- در عزای مظلومان،انتشارات شفق،ص56-55

2- بحارالانوار،ج45،ص218،المناقب،ج4،ص86،منتهی الامال،ص324؛ اللهوف،ص25

3-  سوگنامه،ص63

4- منتهی الاما،ص323،شوگنامه آل محمد ص60
     



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام حسن(ع)
[ 8 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]